پروازکلوب

ساخت وبلاگ

کد پیگیری پیام شما : 77911260
شما مي توانيد پاسخ خود را از همين طريق و به وسیله کد پیگیری، دريافت نمایید.

کد پیگیری پیام شما : 65415607
شما مي توانيد پاسخ خود را از همين طريق و به وسیله کد پیگیری، دريافت نمایید.

پروازکلوب...
ما را در سایت پروازکلوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ... parvazcloob10 بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت: 5:43

بسم الله الرحمن الحریم

گزارش کوتاهی از شرح وقایع کارورزی ترم هفتم

مدرسه : متوسطه اول شیخ بهایی

آدرس : ماه فرخی –مدرسه شیخ بهایی

نام مدیر: آقای عبداللهی

نام مشاور: آقای یداللهی

به نام خدا

دومین ترم پیاپی با دوستان عزیز در مدرسه شیخ بهایی شروع شد قبل از شروع کارورزی توضیحاتی در مورد دبیرستان و اتاق مشاوره بدم ، مدرسه ای حدود 500دانش آموز که اکثرا والدین آنها از قشر زحمتکش کارگر و... بودند و از لحاظ سواد بر میانگین گزارشاتی که خود بنده در مشخصات فردی و خانوادگی دانش آموزان مینوشتم و میدیدم اکثرا پدر کارگر و مادر خانه دار و همچنین خانه های اجاره ای و وضعیت متوسط و جالب اینکه حدود 70درصد این بچه ها سواد علمی مادران نسبت به پدران بیشتر گزارش شده بود .در مورد وضعیت اتاق مشاوره یه اتاقی در حد 2*2متر که از لحاظ جا بسیار کوچک ، عدم لوازم هایی مانند کامپیوتر و ... ،به هم ریختگی پروندههای دانش آموزان ، عدم داشتن قفسه  باعث شده بود به هرجایی بخوره این اتاق جز اتاق مشاوره .

درکل اولین جلسه ی کاروزی ما با اقایان البرز خالدی و مرتضی رضایی شروع شد.

 

در هفته ی دوم جو مدرسه بخاطردعوای دو دانش آموز که در روز قبل بعد از مدرسه بخاطر فحاشی و زد و خورد آنها به هم متشنج شده بود مدیر و معاونان از آنها خواستند که والدین را به مدرسه بیاورند بعد از یک ساعتی هر دو وادین وارد مدرسه شده بودند و شاهدان دعوای دیروز هم در بین انها قرار  داشتند همه بودند جز مشاور،بالاخره توضیحاتی که هرکدوم ارائه دادنددو هرکدام استنباط های خودشونو داشتند ولی تنهاچیزی که خیلی برام جالب بود این بود که والدین یکی از بچه ها بنظر خیلی ادم خوبی میومد و بخاطر فرسودگی که داشت مشخص بود که کارگری زحمتکشی است که اومد به بچش میگفت من مشکلی با دعوای شما ندارم ولی تنها مشکل بنده با شماهااینه که چرا فحش های ناموسی بهم میدین شمایی که خودتون دعواتون شده چرا پای ناموس خودتونو به جمع دعوا میکشیناین حرف باعث تایید مدیر و معاونش و همچنین والدین دیگر دانش آموز شد. در کل تنها بخشی که بنده دوست داشتم تو قسمت کارورزی ام بیارم این بود که جای مشاور خیلی خالی می اومد همون والدین رو به اقای مدیر کرد و میگفت که من جای شما نیستم و هردستوری که میفرمایین نسبت به خطای بچه ام باید بپذیره که اشتباه کرده و عواقب کارشو به گردن بگیره ولی منی که ولی دانش آموزمم از این تاریخ به بعد حق ورود به خونه ی خودمو نمیدم و بعد از مدرسه هرجایی که دوست داری برو با هرکی که دوست داری بگرد ولی خونه نیا که این باعث تعجب ما شده بود نه میتونستیم کمکی کنیم به این اقا و نه میتونستیم بیخیال این جریان مهم بشیم

 

هفته ی سوم : هفته ی سوم با غیبت سه تا از معلمان شروع شد هریک از کارورزان به یک کلاسی رفتند بنده هم بدون هیچ امادگی وارد کلاس نهم شدم .بعداز اینکه فهمدید انها انشا دارند از اونها خواستم تک به تک به خواندن انشاهاشون بپردازند چیزی که خیلی برام خنده دار بود این بود چند تاشون روهم نوشته بودند و فکر کنم این رویه هفته های قبل هم وجود داشته که دوباره تکرارش کردند در کل بعد از خواندن انشاها یه سری مواردی در مورد انتخاب رشته سال نهم و همچنین رشته هایی که وجود داره و بازار کاری چند رشته و همچنین برای ورود به رشته های دانشگاهی باید از چه رشته ای گذر کنند ارائه دادم که خیلی براشون جالب بود و چند سوال خیلی کلیدی کردند که واقعا هم جای خوشحالی بود که حرفام براشون مهمه و هم یه جای تاسف داره که چرا مشاور در مورد انتخاب رشته هاشون هیچ حرفی در میون نیورده . در ضمن هفته ی بعد هم گفتند که به یکی از هنرستان های نزدیک مدرسه میریم شما هم بیاید که خیلی دوست  داشتم از به یکی از هنرستان ها برم و محیط کاری اونجا رو ببینم که باگزارشی که هفته ی بعد میدیم منتظر باشین

 

جلسه چهارم کارورزی

هفته ی چهارم با چند تن از دانش آموزان در اتاق مشاوره در مورد انتخاب رشته و همچنین نحوه ی انتخاب رشته و بازارکاری یک سری از رشته ها که اکثرا عاشق پلیس و تربیت بدنی بودند و یک سری هم حال و هوای بازیگری داشتند . یکی از این دانش آموزان استعداد فوق العاده ای در درس خواندن داشت و اینکه تنها مشکلش این بود که نسبت به آینده هیچ فکر و خیالی نداشت و با توجه به این مسئله و حساسیت مادر اون که اهل نائین بود پیش مشاور اومدند و از او خواستند که برای انتخاب رشته ی دانش آموز و اینکه در کدام رشته موفق تر خواهد شد نظری بدهد که مشاور هم با بی دقتی کامل به این خانم جواب می دادند و این بی دقتی و گیجی مشاور نسبت به این سوال بسیار مشهود بود

جلسه ی پنجم

جلسه ی پنجم با رفتن به یک هنرستان در نزدیکی مدرسه ی شیخ بهایی که نام اون انقلاب اسلامی بود شروع شد ما با یک اتوبوس یکی از کلاس های نهم رو به این هنرستان بردیم واقعا از لحاظ باقت جای قدیمی بود ولی پر از امکانات و اسایش همراه با  معلمان کار آزموده که بچه ها از رشته های برق و حسابداری و ... یک سری توضیحاتی دریافت کردند و اینکه یکی از قوانین هنرستان نمرات بالا از اولیت های خاصی برخوردار بودند و اینکه فرق بین الکترونیک و الکترونیک و همچنین برق مخابرات و سیم پیچی و.... اطلاعات نابی را دریافت کردند . اکثرا دبیران رشته ی خود را سردتر از سایر رشته ها می دانستند و تبلیغ ویژه ای از رشته ی خود به دانش آموزان می گفتند .

پروازکلوب...
ما را در سایت پروازکلوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ... parvazcloob10 بازدید : 101 تاريخ : شنبه 25 ارديبهشت 1395 ساعت: 2:56

http://s6.picofile.com/file/8250907650/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%851.pdf.html

 

پروازکلوب...
ما را در سایت پروازکلوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ... parvazcloob10 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 ساعت: 13:56

http://s6.picofile.cm/file/8245221450/mooche.zip.html

......................................

.............................................

...........................

 

پروازکلوب...
ما را در سایت پروازکلوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ... parvazcloob10 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 ساعت: 13:57